تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا
تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا

چند چیز کوچک و یک چیز بزرگ

- چه خبر؟ برف اومده تا کمر. از دیشب یکسره داره میباره. قراره ۱۰ - ۱۵ سانتی بشینه رو زمین... دارک ساید آف تورنتو...


یک مسئله ای که با این شهر دارم این هست که کوه ندارد، برای همین برای تشخیص شمال و جنوب هی باید گوگل مپز رو چک کنم. معضل بعدی اینه که این همه برف بیاد و نریم اسکی؟ حیف نیست؟ شاید برای همینه بیچاره ها عاشق هاکی شدن. وگرنه کدوم آدم کوه داری میری دنبال هاکی...

- حال و هوای کریسمس هست. اولین بار هست در حال و هوای کریسمس هستم. قدیم تر ها هر ایرانی‌ای که راجع به کریسمس پستی میذاشت فورا بلاکش میکردم :) به جز آگاته، که مسیحی بود خب اون :)

- دیشب بعد از مدت ها داشتم برق بازی میکردم. نفهمیدم زمان چگونه گذشت. چرا من دیوانه‌وار به کامپیوتر و الکترونیک عشق میورزم؟ دارم منشا عشق ورزیدن رو پیدا میکنم شاید بتونم مغزم رو گول بزنم از زیست هم خوشش بیاد. وگرنه کار هر بز نیست خوندن لیپید و آمینواسید و بایوشیمی و ... گاو نر می خواهد و مرد کهن.

اندر باب پروژم بگم: نمایشگر موبایل نوکیا ۵۱۱۰ را به کار گرفتم تا روش چیزی بنویسم یا عکسی چاپ کنم و از اینجور قرتی بازی ها...

البته خیلی پروژه مزخرفی بود، نه خازن میخواست، نه مقاومت نه دیود نه محاسبات الکترونیکی. همینجور مستقیم وصلش میکردیم به سی پی یو :| اصل کارش برنامه نویسیش بود. بگذریم...

- این روزا هوس/حوس (لعنت به این کلمه، چرا یادش نمیگیرم) کردم یه چیزی بسازم. یه ماشین قدیمی بهم بدن بگن بهش برس، یه لپ تاپ با قاب چوبی بسازم، یه آینه هوشمند بسازم و ... 

- یک کتابی شروع کردم به خوندن به نام Your Brain on Porn-Internet Pornography and the Emerging Science of Addiction. کتاب خیلی خوبیه، چون از نظر کاملا علمی بررسی کرده قضیه رو. تو فکر بودم در راستای اون پروژه که چند پست قبل تر نوشته بودم این کتاب رو ترجمه کنم و پخش کنیم تو وب فارسی. ولی خب تنهایی نشدنی هست. اگر خودتون حوصله دارید قسمتی رو ترجمه کنید یا کسی رو میشناسید لطفا بگید که این کار رو شروع کنیم :) رو اسم کتاب هم کلیک کنید میتونید دانلودش کنید یه نگاهی بهش کنید.

مهم نیست انگلیسیتون خوب باشه یا نه. بالاخره گوگل هست. خیلی مهمه ها ساده ازش نگذرید :) به امید کسی نباید نشست تا یه قدمی برداشته بشه.

نظرات 5 + ارسال نظر
Leyli 1396/10/02 ساعت 00:38

باشه باشه :))))
تند تند فکرکن :))

باشهههه :)))

Leyli 1396/10/01 ساعت 15:09

راستش تازه شروع شدن تا ۷ بهمن...
وسط یه سری فرجه و اینا هم هست ولی ۱۲ دی یه میانترم کوانتوم دارم...
راستی بقیه داستانت چی شد؟
من هنوز منتظرم :)

خو پس بذار بعد امتحانات
حالا فعلا باید سرش فکر کنم :)

صحرا 1396/10/01 ساعت 14:24

چه برفی! ما تا دلت بخواد بارون داریم اما برف میگن هر دو سه سال یه بار میاد، اونم اگه بیاد!
خوب من که بهت پیشنهاد دادم برو یه رشته ای از قابلیت های ذهنت تمام و کمال استفاده کنی بیولوژی و البته بیوشیمی خوندن هنر می خواد :)) من وقتی رشته مو جایی میگم سریع میگن: واو یو آر اسمارت! :))
کتابه رو حال ندارم بخونم و در نتیجه ترجمه کنم. ساری!
راستی یه سوال ما کتابهای انگلیسی رو از کانالهای تلگرامی ایرانی بگیریم رو کیندل بریزیم مشکلی هست؟ میدونی زیاد نمیدونم قانون کپی رایت اینجا چطوری عمل میکنه!

آره واقعا هنر میخواد. برای ماینور برش میدارم بیولوژی رو :| چاره ای نیست
ببین من امریکارو نمیدونم ولی اینجا من دارم میریزم و استفاده میکنم کسی چیزی نگفته :))

Leyli 1396/10/01 ساعت 13:43

فکرکنم میشه واسه ترجمه رو من حساب کرد :)))

ایول :)
امتحانات کیه؟

Sabi gol 1396/10/01 ساعت 13:29

میگم حالا پروژه ت به سرانجام رسید یا نه؟
اصن موفق شدی؟
کتابم نمی دونم شاید خودم خوندمش اما حوصله ترجمه ندارم!

منم برای ایلتس میخوام بخونم. یعنی میتونم تنهایی پیش برم؟!

آره بابا رسید :)) بله تموم شد همون دیشب.
اره میشه تنهایی. ایلتز مثل کنکوره نه یادگیری زبان. باید همش تست بزنی و تمرین حل کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد