تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا
تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا

تهران عاشقت میکند

دیشب وقتی داشتم از اون بالا به شهر نگاه میکردم، باورم نمیشد پشت این همه نور خیره کننده، پشت این آرامش شب، چه جنگی در حال رخ دادن بود

واقعا راسته که همه چیز از دور زیباست

اتوبان دیوانه کننده ی حکیم که صبر هر ایوبی رو تموم میکنه، چه فوق العاده به نظر میرسید

میدان آزادی با اون همه آشوب، چه خیره کننده بود

چه جالب بود میدان صادقیه

رقص ماشین ها دور میدان

چه خوب بود تنها نشستن روی چمن های خیس،

ناخودآگاه یاد تهران گردیامون افتادم

یادته اولین عکسی که گرفتیم رو؟ روز جمعه، هوای ابری، میدون هفت تیر، وایسادیم جلوی در بانک بسته و از شیشه که بازتاب ما بود عکس گرفتیم

یادته مخفیگاه رو؟ لای درختا، کنار کانال آب، قایم میشدیم، یادته قانونش رو؟ حرف زدن ممنوع! هر چی داشتیم مینوشتیم واسه هم، آخرش هم کاغذهارو مچاله میکردیم مینداختیم تو کیسه فریزیر، گره میزدیم، مینداختیم تو کانال آب

انقلاب گردی ها،

چقدر پارک نهجل البلاغه رو بالا پایین رفتیم

همین اتوبان لعنتی همت

یادته اولین بار، اینجا سرتو گذاشتی رو شونم؟

نشسته بودیم لب اتوبان،

عجب روزی بود

سروش... سروش موزیک رو یادته؟

توهم "ما برای هنر ساخته شده ایم"

کلاس گیتار من و ویالون تو

تئاتر شهر

آخ آخ...دیدی آخر درست ولیعصر رو نگشتیم

تقصیر تو شد ها، ولیعصر رو  تو لیست اضافه کن

چقدر گم میشدم وقتی میرسوندمت تا خونتون

نگارستان رفتن های بعد دانشگاه...

الان که فکر میکنم میبینم حتی اگه توی شلوغی های این شهر گیر کنی

حتی اگر مجبور باشی از صبح تا شب دود و غبار هوا بخوری

حتی اگه صدای "انقلاب انقلاب" گفتن راننده تاکسی ها تمومی نداشته باشه

با همه ی اینا

یه قول دوستی، "تهران عاشقت میکند"

----------------------------------------------

پ.ن شایدم تو منو عاشق تهران کردی

نظرات 3 + ارسال نظر
anonymous 1394/07/30 ساعت 20:32

دو سه تا از نوشته هات رو خوندم..خیلی خوبه. این بهتر از همه بود، حد اقل فهمیدم کسی هست عین من با تهران انقد خوبه... من تهران رو واسه خیلی ها تجویز کردم ولی خب شما ک هیچ... تونستی شبها رانندگی کن :)
پ.ن : گاهی ما واسه چیزایی که خیلی دوس داریم باید کوتاه بیایم با وجود اینکه صد درصدی اون طرف اشتباه کرده..وقتی انقدر شبیه هم هستید یا بودید حیف میشه هم تو دلتنگ باشی هم ایشون..

ممنون از نظرتون دوست عزیز
اره واقعا حیف :)

مبی 1394/07/03 ساعت 22:06

با همید؟ از همون اول دیگه:)

مبی 1394/06/31 ساعت 18:09

چه دیوونگی های نابی! خدا رو شکر اینها رو تجربه کردی. اگر هم دیگه نیست اما همین اصل تجربه ی همه ی این عاشقانه ها روحت رو حسابی جلا داده

ممنون خانم مبی :)
البته خداروشکر هنوز با همیم
اگه پاییز بذاره :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد