تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا
تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا

امروز دلم عشق است، فردای دلم معشوق...

امروز جمال تو سیمای دگر دارد / امروز لب نوشت حلوای دگر دارد

امروز گل لعلت از شاخ دگر رستست / امروز قد سروت بالای دگر دارد

امروز خود آن ماهت در چرخ نمی‌گنجد / وان سکه چون چرخت پهنای دگر دارد

امروز نمی‌دانم فتنه ز چه پهلو خاست / دانم که از او عالم غوغای دگر دارد

آن آهوی شیرافکن پیداست در آن چشمش / کو از دو جهان بیرون صحرای دگر دارد

رفت این دل سودایی گم شد دل و هم سودا / کو برتر از این سودا سودای دگر دارد

گر پا نبود عاشق با پر ازل پرد / ور سر نبود عاشق سرهای دگر دارد

دریای دو چشم او را می‌جست و تهی می‌شد / آگاه نبد کان در دریای دگر دارد

در عشق دو عالم را من زیر و زبر کردم / این جاش چه می‌جستی کو جای دگر دارد

امروز دلم عشقست فردای دلم معشوق / امروز دلم در دل فردای دگر دارد

گر شاه صلاح الدین پنهانست عجب نبود / کز غیرت حق هر دم لالای دگر دارد


از دقیقه ۱:۴۲ قشنگ میشه -> اینو میگم

نظرات 3 + ارسال نظر
صحرا 1396/10/02 ساعت 13:37

هوایی خوب منظورمه. دیگه اونطوری هم نیستم با هر ترانه عاشقانه پرش بزنم تو گذشته :))
حس خوندنه خیلی صاف و صادق بود . لذت بردم :)

اها :)) خب خداروشکر :)))

صحرا 1396/10/02 ساعت 12:49

ما رو هوایی کردی

آقا ببخشید :(

Leyli 1396/10/02 ساعت 05:23

واو...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد