تلخ تر از قهوه
روزنوشت های یک عدد محمدرضا
تلخ تر از قهوه
روزنوشت های یک عدد محمدرضامشروح اخبار
اینجا هوا یک هفته ای هست که بارانیست، باران خوب است. خیلی خوب است.
هنوز پاییز سر نرسیده. درخت ها سبز هستند و اصرار بر سبز بودن دارند.
نمیدانم تهران هم پاییز شده یا نه اما عکس هایی زیبا به دستم رسیده
(خیابان ولیعصر)
چند روز پیش تولد یار بود، از سایت گل فروشی آنلاین برایش گل فرستادم. کلی ذوق کرد و انتظاراش را نداشت و اینها...
هوا کم کم سرد دارد میشود. دارک ساید کانادا در راه است...
برای منی که اصالتا جنوبی هستم و اهواز به دنیا آمدم هوای ۱۰ یا ۲۰ درجه زیر صفر کابوسی بیش نیست
یک سری تعالیم هست که به وفور از سمت کانادا می آید برای نحوه لباس پوشیدن در زمستان، یا اینکه اگر انگشت یا گوشتان در اثر سرما یخ زد و قطع شد چکار کنیم... :)
راه حلش روی کاغذ ساده هست، گوش یا انگشت قطع شده را در دهان خود میذاریم و به نزدیک ترین بیمارستان میرویم! :) (:
خلاصه که اینجور
اینم عکس این روزهای اینجا که ابر است و نم نم باران
بله. خیلی دوستشون داریم.سر زمین پدری مون..توی انباربرنج یه دونه اش هست...سیب و گردو و گلابی انارشیرین می خوره غرچ غرچ سروصدا ...آی تیزوبزه
+دوست وبلاگی مون؛"ارغوان " ایشون برامون نوشتن
چقدر بامزه :))) زندگیشو میکنه بنده خدا. موجودات باحالین
سلامت بمانید：)
دشمن تون شرمنده 
جسارتا؛
شما هم ، ازاون سنجابهای دم خوشکل توی خیابون
می بینید!؟که بسی در تب وتاب و آمد وشد هستن
عه شما هم ازشون شنیدین؟ بله بسیار زیادن :) به قول شما هم همیشه در تب و تاب و آمد و شد
خدای من
:
خجالت: .
تولد شون مبارکا باشه و دست شما درد نکنه بابت گل و خوشحالی و مشروح اخبار ...
√گویا یکی از ارباب رجوع ها یه جعبه شیرینی میبره ...اداره محمد رضا اینا...که ایشون سهم خودشو میاره خونه...که ما پاکت وبازکردیم و سه تاشو دولپی خوردیم و بعد گفتند؛ارباب رجوع ازتهران بودن و شیرینی از خیابان ولی عصر!
واینکه؛ مراقب خودتون باشید و توصیه هاشون رو گوش کنید....خیلی هم ببخشید که پرحرفی کردیم....
سلامت باشید :) ای بابا کاری نکردم وظیفم بود
شما جاش تشکر میکنید یه حس شرمندگی به آدم دست میده 
به به، نوش جانتان
استفاده کردیم پر حرفی چیه
یار: چه توصیف زیبایی... و چه کار زیبایی برایش انجام دادید...
مطمئنا خیلی خوشحال شده... :)
و اما نم نم بارون... عالیه و دوست داشتنی...
سمت ما هنوز گرمه :) خبری از خنکای پاییز نیست... اما پاییزه...
عکس ها زیبان...
خودش به نظرش بانو توصیف زیباییه :) بله به دلایل امنیتی نمیشه فیلمش رو بذارم :)) ولی خواهرش فیلم گرفته بود، از خوشحالی اون منم خوشحال شدم. حس جالبی بود :)
ایشالا پاییز شما هم میاد کم کم
زیبا میبینید
قهوه دوست داری؟
من خیلی قهوه دوست دارم ولی فقط وقتایی قهوه می‌خورم که با خودم کنار نیومده باشم...
قهوه چیزیه که مجبورم میکنه درست و به‌موقع تصمیم بگیرم...
تو وبلاگمُ خوندی. احتمالا اینارو می‌دونی...
چرا اسم وبلاگت تلخ‌تر از قهوه‌ست؟ :)
قهوه حدود دوساله نخوردم. قدیم ها برای کلاس گذاشتن و این موارد میخوردم اما دو ساله به این نتیجه رسیدم با من در تضاده.
قهوه ضربان قلب رو بالا میبره، در حالی که بدن فعالیتی نداره (خیلی بده)
کافیین، غذای مغز کارگرهای همیشه بدهکار... (توضیحش مفصل است، اما من نمیخواهم مغزم همیشه بیدار باشد و با مصرف کافیین تمرکزش فقط روی یک چیز خاص باشد و نظم طبیعی بدنم را به هم بزنم تا بی دلیل حداکثر استفاده از مغزم را کنم، این شرایطیست که شاید دانشجوها شب قبل از امتحان بخواهند تجربه کنند یا کارمندانی (تو بخوان کارگرانی) که همیشه به زمان بدهکار هستند)
علت اسم هم این بود که من قهوه تلخ دوست ندارم و تا به حال نشده قهوه تلخی را تمام کنم و اوایل هدفم از این وبلاگ دقیقا مثل تو، صحبت کردن راجه به کسی بود که از دست دادم. البته همه نوشته ها الان پاک شد :) چون وبلاگم لو رفت...
به به حرکتهای عاشقانه ی لانگ دیستنس
یعنی اونقدر سرده :/
عکسها قشنگن. اینجا اما پاییز شده، برگ ها زرد شدند و کم کم هوا خنکی میکنه
آره دیگه
آره اونقدر سرد میشه متاسفانه :(
خوش به حالتون پاییز خیلی خوبه.
آقا اینا چه قشنگن...
خیلی کار مبارکی واسه تولد یار کردی...
تا باشه از عشاقی از جنس شما :)
واقعا میخواستم خوشحالش کنم
خیلی قشنگن اون درختا