تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا
تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا

اندر باب لانگ دیستنس

تحمل کسی که دوست ندارید سخته، دوری کسی که دوست دارید هم سخته. مخصوصا اگر اون شخص بیشتر از دو سال دوست دخترتون بوده باشه و فاصله ی مورد بحث هم  چیزی حدود ۲۳.۷۰۲۵ درجه عرض جغرافیایی و ۱۶۰.۰۳۴۸ درجه طول جغرافیایی باشه. به این مجموعه شور و نشاط و عشق و خامی جوانی هم اضافه کنید و خوب هم بزنید. بعد از این که کمی سفت شد، احساس و تصورات و تخیلات و شهوت و را هم اضافه کنید. سپس با مخمری قدرتمند مثل خاطرات مخلوطش کنید و...

کمی که بگذرد. شرابی حاصل میشه که هر به هوشی را بیهوش میکند و هر عاقلی را دیوانه. و اصولا عشق آتش زیر خاکستر هست، وقتی که شروع میکنید به زبان خواندن و بعد از یک ساعت میبینید هنوز همان صفحه هستید ولی فکرتان فرسخ ها دورتر میان خطی های انقلاب دنبال خاطراتی که خیلی وقت هست با تیک تاک ساعت ورق خوردند و پرونده شان تا به قیامت بسته شده است. و هر چه سعی میکنید تا مغزتان را رام کنید و افسارش را به دست بگیرید و آرامش کنید نمیشود. انگار تا شما را زمین نیندازد بیخیال نمیشود.

و من بسیار سعی کردم، بسیار سعی کردم که چشمانم را بشورم و جور دگر ببینم و بدون چتر زیر باران بروم، فکر را خاطره را زیر باران ببرم و با همه مردم این دشت غریب زیر باران شوم و دوست را زیر باران ببینم و عشق را زیر باران بجویم، و فریاد برآوردم که هر کجا که باشم آسمان مال من است. اما احتمالا سهراب وقتی این شعر را میسرود با فنجان چایی مست بود، چون یارش بود.

گفتم عیب ندارد، ادبیات جواب نداد علوم زیاد هست. رفتم دست به دامن ریاضی و جبر شدم و گفتم فرمولی، معادله ی خطی، محیط و شعاع دایره ای که درد من باشد؟ پاسخ داد:

حد رسیدن به تو مبهم و بی انتهاست/ بازه تعریف دل در حرم کوی توست

چون به عدد، یک تویی، من همه صفر ها/ آنچه که معنا دهد قامت دلجوی توست

رو به فیزیک کردم و نگفته، شروع کرد به جواب دادن:

این فاصله کوچک که هیچ،

حتی اگر یکدیگر را در آغوش هم کشیده باشید فاصله زیادی بین شماست،

فاصله شما در فیزیک و نجوم و جبر نمیگنجد

تو سقوط میکنی

او هبوط

در آوان گذر این لحظه ها

دستش را به گرمی بفشار

تنها به حرمت این احساس شگرف

که تو را در نیم متری او نگه داشته!


و من بسیار سعی کردم. بسیار، تا فهمیدم که عشق ترازوی عشق ماست/ آنکس که صبر ندارد ز ما جداست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پراکنده هست نوشتم ببخشید. مطالبی بود که باید خالی میشد :)

نظرات 5 + ارسال نظر
ژوانا 1396/07/23 ساعت 12:30 http://candydays.blogsky.com

شما خیلی قشنگ تر بیان کرده بودین لانگ دیستنس رو ، ولی من متاسفانه نه قلم خوبی دارم نه بلدم احساساتم رو درست بیان کنم :)
ولی دقیقا همینطوره ، به همین سختی ، به همین تلخی و شیرینی که در دل هم تنیده شدن :(((

لطف دارید. اره خلاصه :( :(

آخی...
آقا زیادی تلخ بود...
هیچ وقت نمی‌دونستم این ماجرا این‌قدر می‌تونه تلخ باشه...
فکر کنم باید باهاش کنار بیای...
دیر یا زود...

اره دیگه باید باهاش کار اومد :) منم فکر نمی‌کردم آنقدر سخت باشه راستش

صحرا 1396/07/20 ساعت 09:00

خداوند در مسیر شما نیز یک همراه همدل قرار دهد، انشاالله . آمین! ؛)

امین :))

صحرا 1396/07/19 ساعت 23:59

بسوزه پیر عاشقی :)

:) خوش به حالت با همسرتی
واقعا بسوزه

Baran 1396/07/19 ساعت 23:21 http://haftaflakblue.blogsky.com/

وخداوند صابرین را دوست دارد..بسی بسیار،دوست می دارد...
+درود بر شما

ممنون از کامنت زیباتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد