تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا
تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا

باز هم دانشگاه

باز هم دانشگاه جدید :)

این چهارمین باریست که برای اخذ مدرک لیسانس اقدام به دانشگاه رفتن میکنم، اما یک فرق بزرگ با سه بار قبلی دارد، این بار با علاقه میروم :)

قصه طولانی ای دارد قبول شدنم در این دانشگاه، اما خلاصه اش میشود این: Toefl خیلی بد امتحان دادم، اما به خاطر رزومه و نمراتم قبولم کردند.

راستش خیلی استرس زبان را دارم، آدم هرچقدر هم باهوش و با استعداد و نخبه باشد، اگر نتواند صحبت کند، خودش را بفهماند، بقیه را بفهمد، دست و پا چلفتی ای بیش نیست... و این من را خیلی نگران و مضطرب میکند. ضمن اینکه به معدلم آسیب میرساند و من برای پزشکی به معدل بالا نیاز دارم، معدل خیلی بالا :)

این هم نمای دانشکده کامپیوتر و برق و علوم مرتبط که تقریبا اکثر کلاس هایم در آن برگزار خواهد شد.

(برایم جای سوال هست که با توجه به زمستان های بسیار بسیار سرد این منطقه، چرا انقدر با مساحت کم پنجره ساختند، مگر همان آفتاب ملایمی که میتابد حکم طلا را در زمستان ندارد!؟)


نظرات 4 + ارسال نظر
صحرا 1396/05/28 ساعت 11:33

یه توضیح میدی راجع به سیستم خوندن پزشکی؟اول لیسانس میگیری بعد میری پزشکی؟همین اول نمیشه؟ فکرش چند وقتی درگیرم کرده که برم اونجا دوباره از سر پزشکی یا دندون بخونم که بتونم وارد سیستمشون بشم و البته سطح درآمد هم مهمه

بسیار تصمیم درستی میگیری. منو میکشتی از رشته کامپیوتر نمیتونستی جدا کنی اما نشستم منطقی فکر کردم دیدم بهترین فرصت رو دارم واسه تحصیل که دوستانم آرزوشو دارن، ضمن اینکه معدود شغل هایی هستن که میتونی در رفت و آمد و بری وطن و باز برگردی و پزشکی بهترینشونه.
برات مینویسم

صبیره 1396/05/21 ساعت 22:31 http://mynb.blogsky.com

از نظرتون ممنونم...

سلامت باشید

صحرا 1396/05/15 ساعت 07:14

فکر می کردم برق، کامپیوتر یا چیزی مشابه این رشته ها را قراره بخونی.پزشکی چی میگه این وسط؟ :))
تبریک میگم. امیدوارم به هر چی می خوای برسی

خیلی تابلو بودم پس :)) راستش منطقی نشستم فکر کردم دیدم علوم تجربی و انسانی هم مشاغل باکلاس تری دارن هم درآمد بهتری. این شد که تصمیم گرفتم بعد از لیسانس برم پزشکی :))
سلامت باشی. مرسی. ایشالا تو هم همینطور

صبیره 1396/05/15 ساعت 02:55 http://mynb.blogsky.com

بهت تبریک میگم... قبول شدن و پذیرشت رو...
هر کاری که همراه علاقه باشه نتیجه ش عالیه... :)

نگران زبان نباش... همینکه چندتا دوست غیر هم زبان پیدا کنی و سعی کنی بیشتر باهاشون حرف بزنی... کم کم زبانت خوب میشه... پس سعی کن زودتر چندتا دوست پیدا کنی...
انشاالله این موضوع زودتر حل بشه...

در مورد پنجره ها... حتما یه دلیل داره که میتونی بعدا بفهمی...
و اگر فهمیدی به ما هم بگو...

ممنون... دوست پیدا کردن خیلی سخت هست برام، اصلا آدم اجتماعی ای نیستم :) حتمااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد