تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا
تلخ تر از قهوه

تلخ تر از قهوه

روزنوشت های یک عدد محمدرضا

نقطه. سر خط

هر مرگی تولدی دارد.

مرگ بدون زاده شدن، عین بی‌عدالتیست.

این وبلاگ، این تلخ تر از قهوه، خیلی وقت پیش ها باید جای دیگری زتده می‌شد، حیات جدیدی را از سر می‌گرفت، به خودش شاخ و برگ می‌گرفت،

روزها و شب‌ها می‌دید و با صدای تیک تاک ساعت میرقصید و فریاد می‌زد که این حیات تمام نشدنیست...

اما دلم نیامد.

هر چه بالا و پایینش کردم دیدم نمی‌شود از کالبدش رد شوم و روحش را جای دیگری فرود آورم.

نمیدانم! شاید برای همین تولد دوباره اش انقدر به طول کشید.

و چه قصه عجیب و غم‌انگیزیست گذشتن...

گذشتن از خانواده، دوستان، خاطرات و ...

امیدوارم روزی یاد بگیرم بگذرم


تولدت مبارک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد